اخم نکن پیشانی ات خط می افتد و راهی می شود برای رسیدن به تو
من حسودتر از آنم که فکرش را بکنی
تمام پل های پشت سرم را خراب کرده ام تا مبادا پای کسی به تو برسد
حالا این اخم هایت دارند کار دست من می دهند
من حتی از لبخندهای تو هم واهمه دارم
نکند قایق شوند برای نامردم ها
با نیلوفرها دورتادورت را حصار می کشم تا چشم کسی به لبخندنت نیوفتد
اما عطر دارد این لبخندهای تو!
گلاب می پاشم صحن چشم هایم را تا بلاگردان لبخندهای تو باشند
تو منتشر می شوی در تیراژ بالا و من تمام نسخه هایت را برای خودم پیش خرید می کنم
آخر حق مالکیت معنوی تو برای من محفوظ است . چرا آدم ها نمی فهمند ...